ﺁﻗﺎ ﺻﺪﺭاﺁﻗﺎ ﺻﺪﺭا، تا این لحظه: 16 سال و 21 روز سن داره
حسین آقاحسین آقا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

صدرا طلای باباومامان وحسین جون

حسین آقا ومامانش

اندر احوالات حسین آقا بگم که روز به روز ماشاله بلاتر میشی.با سرعت هر چه تمام تو خونه میدوی,تو آشپز خونه مدام روی چهار پایه هستی و مشغول فضولی که مامان چی میشوره,چی میپزه.  عشق اول وآخرت بابایی هستش,,انقدر خودت رو براش لوس میکنی تا اسب بشه یا کولت کنه,کلی ذوق میکنی صبح که بیدار میشی اولین کلمه باباییه,عاشقتم به خدا که انقدر عاشقشی. زبونت هم که باز شده ورد زبرنت عمه است,البته میگی عمممممه بابایی به بابا میگی مامانه به من میگی دادا     به صدرا میگی عییز به عزیز ناه به ناز  آبه  یعنی آب,جوجو,موه یعنی موتور,ماه یعنی ماشین,اناه به انار میگی,مو به موز میگی,قربونت برم با این فرهنگ لغاتت دندونات تقریبا همش...
11 آذر 1393

صدرا جون و مدرسه

سلام گل پسرم,این روزها ,روزهای شیرین و یه کم سخت رو تجربه میکنم.آخه شما خیلی تو مشق نوشتن ریلکس تشریف داری!!صبح ها هم با ناز و ادا بیدار میشی برای مدرسه. اما داری کم کم با سواد میشی,فعلا این حروف رو یاد گرفتی,آا,ب,م,د,ت. تازه یه عالمه کلمه یاد گرفتی,قربونت برم با این دیکته نوشتنت,پدر من و بابا رو درمیاری,از بس شیطونی  بعضی وقتها تمرکزت کمه,بالاخره اینها هم میگذره,همش به بابا میگم باید صبور باشیم اولش سخته اما صدرا جون حروف رو یاد بگیره چون خیلی باهوشه,,راحت پیش میره,البته چند روز اخیر خیلی بهتر از هفته های گذشته میخونی و مینویسی,ان شاله که همیشه شاد,سالم و موفق باشی گلم,ما هم صبور باشیم و شاهد موفقیتهات:-*
11 آذر 1393
1